عزیز مامانی دارم میام ...
از اونجایی که موج شیطنتهای ستاره خانم در حد اورانیم غنی شده هستش من و بابایی تصمیم گرفتیم که من و ستاره با هواپیما بریم تبریز پیش عزیز مامانی...
اما انگار نمی شه جلوی شیطنت های ستاره رو گرفت...
تا جایی که وقتی از من آب خواست تا بخوره،آب رو تو دهنش پر کرد و همچنان آب رو بیرون پرت کرد که آقایی که کنارمون نشسته بود خیس شد!!!
و این من بودم که این وسط سرخ و سفید میشدم !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی