ستارهستاره، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

ستاره ی آسمون قلب مامان وبابا

ستاره در انتظار شروع مسابقه

                                                 کد ستاره : 140 سلام به همه !من و ستاره هم در جشنواره یکسالگی نی نی وبلاگ شرکت کردیم. اولا تولد یکسالگی نی نی وبلاگ رو به همه نی نی وبلاگی نازم تبریک میگم.در ضمن طرح همه عزیزایی که توی مسابقه شرکت کردند رو هم دیدیم.همه نی نی ها و مامانای گل زحمت کشیدند.امیدوارم برنده این مسابقه کسی باشه که واقعا لیاقتشو داره و در کنار کار و خانه داری و در ضمن...
27 دی 1390

مراسم قلک شکونی عمو حمید

عمو حمید هر چند وقت یکبار قلکشو میاره تا بشکونه و ما محض خنده مسابقه ترتیب میدیم و هر کس  در مورد مقدار پول داخل قلک حدسی میزنه!!!  به این میگیم مراسم قلک شکونی! و از وقتی که ستاره خانم هم به جمع ما پیوستند مراسم قبل از شکوندن قلک رو ایشون قبول زحمت میکنند!!! که شامل نشستن روی قلک و پرتاب اون به اطراف و ... در آخر مثل آپاچی ها دور قلک میچرخه تا قلک بیچاره بدونه که به لحظات آخر عمرش چیزی نمونده!!!   (البته یک ترفند جدید که هم مقرون به صرفه تره و لازم نیست با پولی که از قلک در میاد، قلک جدید بخرید و هم اینکه قلک بیچاره مورد هجوم چکش قرار نمیگیره==> زیر قلک رو با ضربات چکش سوراخ ک...
21 دی 1390

ستاره خانم نماز میخونه

قند عسل همیشه با میل خودش میره جانماز و چادر سفید گل گلی خودشو که عشق باباشه رو میاره و شروع میکنه به نماز خوندن!!! از تکبیر گرفته تا رکوع و سجده رو انجام میده و زیر لب یه چیزایی زمزمه میکنه!!!بعد از تموم کردن نمازش کتاب داستانش رو میگیره دستش و به نظر خودش دعا و قرآن میخونه!!! فکر کنم خالصانه ترین و بی ریاترین، نمازی هست که خود خدا هم عاشقشه!!!  به قول شاعر: هیچ ترتیب و آدابی مجوی         هر چه میخواهد دل تنگت بگوی ...
19 دی 1390

ستاره و ریحانه در بوستان ولایت

  هوا سرده و بچه ها دلشون بازی میخواد! چیکار میشه کرد؟!!! آهان یه جایی مثل سالن سر پوشیده بوستان ولایت جای خوبی هست واسه تفریح بچه ها تو این فصل سال! واسه همین ستاره هم با ریحانه جون (دختر،پسر عموی بابای ستاره) قرار گذاشتند برای بازی برن اونجا.ولی انگار ستاره زیاد خوشش نیومده.چون اصلا دوست نداشت سوار هیچکدوم از وسیله های بازی بشه!فکر کنم دندون تازه ای توی راهه!آخه یه کم هم تب داره! ...
18 دی 1390

واکسن 18 ماهگی ستاره

وای مامانی فدات شم!آخه همه میگفتند واکسن ١٨ ماهگی بچه ها خیلی سنگین هست و بچه تا ٣ ، ٤روز تب میکنه و پاش خشک میشه و نمیتونه از جاش تکون بخوره،  حتی برای بازی! خدا میدونه که یکماه مونده به وقت واکسن ١٨ ماهگی ستاره من تو چه حالی بودم ،از همه استعلام میکردم.!روز موعد فرا رسید( ٢٦ آذر) .وقتی ستاره رو  پیش دکتر مهربونش برای چک آپ و واکسن بردیم.گفتند که برای اینکه تب و دردش سنگین نباشه واکسن سه گانه رو این ماه میزنم و واکسن MMRرو ماه دیگه براش میزنم.(البته با اینکه اینجوری هزینه اش زیاد میشه ولی فدای یه تار موی دخترم) .و چکاپ کلی هم براش نوشت.(ای خدا این بار باید به فکر خون گیری ونمونه گیریش باشم).عصر که رسیدیم خ...
18 دی 1390

ستاره و آیناز

این طفلکی که میبینید داره اون زیر له میشه، آیناز دختر دایی ستاره هستش که 26 روز از ستاره بزرگتره. و اینی هم که کاری به کاره ستاره نداره به خاطره اینکه ما اونجا مهمونیم و داره مهمونداری میکنه و الا یک وروجکی که لنگه نداره!   بابا ما هم رسم مهمونی رفتنو بلدیم. دفعه بعدی که رفتیم خونه اشون، ستاره یک گل رز جهت معذرت خواهی به آیناز پیشکش کرد. چون خونه داییش شهرستان هست الان 1 ماه بعدش هست!     ...
2 دی 1390

تماشای تلویزیون

بچه ام از همین حالا عاشق تماشای تلویزیون هستش.الان 2 ماه و نیم اش هست.وتلویزیون تماشا میکنه مخصوصا کارتن های شبکه MBC3  .البته به صورت تخصصی ،چون وقتی تیتراژ پایان کارتن رو نشون میده دیگه به تلویزیون نگاه نمیکنه!     ...
30 آذر 1390